چه میکنی...
 
❤ ‿❤ اشک باران ❤ ‿❤
عاشقانه و عارفانه
 
 
سه شنبه 15 اسفند 1391برچسب:, :: 21:13 ::  نويسنده : reza

 

نگه دگر به سوی من چه می کنی؟ 

چو در بر رقیب من نشسته ای

به حیرتم که بعد از آن فریبها

تو هم پی فریب من نشسته ای

به چشم خویش دیدم آن شب ای خدا

که جام خود به جام دیگری زدی

چو فال حافظ آن میانه باز شد

تو فال خود به نام دیگری زدی

برو برو به سوی اومرا چه غم

تو آفتابی او زمین من آسمان

بر او بتاب زانکه من نشسته ام

به ناز روی شانه ی ستارگان

بر او بتاب زانکه گریه می کند

در این میانه قلب من به حال او

کمال عشق باشد این گذشتها

دل تو مال من تن تو مال او

تو که مرا به پرده ها کشیده ای

چگونه ره نبرده ای به راز من؟

گذشتم از تو زانکه در جهان

تنی نبود مقصد نیاز من

اگر به سویت اینچنین دویده ام

به عشق عاشقم نه بر وصال تو

به ظلمت شبان بی فروغ من

خیال عشق خوشتر از خیال تو

کنون که در کنار او نشسته ای

تو و شراب و دولت وصال او

گذشته رفت و آن فسانه کهنه شد

تن تو ماند و عشق بی زوال او
(فروغ فرخزاد)

 




www.ashkbaran.loxblog.com

نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







درباره وبلاگ
موضوعات
آخرین مطالب
تنها دو روز...
میترسم ..
بیداری.... عشق و زندگیم... بوسه... خدا... متن آهنگ سامان جلیلی به نام بی انصاف برهان عشـق… دوستت دارم ... عشق .... عشق من.... مجموعه جملات زیبا و عاشقانه بسیار ناب و رمانتیک خاص 96 – 2017 کاش می شد … تسلیت....
پيوندها

 

 

 





نويسندگان